پا برهنه بودم
بدنبال کفش میکشم
خجالت میکشیدم
بیرون بیایم
در لحظات عجیب خود
با ندای قلبم هم آوا شدم
که میگفت
برهنگی ی پاها شرف دارد
به برهنگی ی فکرها
خوشحال شدم
با آسودگی ی خاطر بیرون آمدم
و در نگاه جمع سالهاست
که با برهنگی ی پاها کنار می آیم..........
برچسبها:
ادامه مطلب