کدامین اشک آهی شدکه سنگ برسنک می لغزد
بغیرازآدمی وآدمیت درجهان هرچیزمی ارزد
گرفته وحشت وحشی تمام شهررایکسر
همه ازهم گریزاندوتن درقبرمیلرزد
دگرگشتندانسان همه درعمق تاریکی
نه وجدانی؟نه ایمانی؟که دزدازدزدمیدزد
نمانده اعتمادی درمیان خلق پابرجا
رسان انسان که ازحالش نوای عشق برخیزد..........
برچسبها: