شعرکوهستان(شعرهای حمید ثابتی) | ||
|
درود بر روح بلند کوهستان سپاس بر بیدلان شیدایش.... باز بهار آمد و سبزه و گل نغمه و شور و حال و عشق بلبل مستی ی دل آمد و حرف ساقی ساغر و می آمد و جام و باقی مخمل سبزش بشود هر هزار زنده کند مرده ی هر بوته زار باد بهاری بوزد در چمن عشوه ی گلها شده دشت و دمن چتر اقاقی روی گیسوی بید پرده ی سبزینه ی عفت کشید ول وله ای در همه جا پر شده خاک زمین هر وجبش در شده هر ورقش نقش خدایی زند نی لبکش ساز رهایی زند.. نوروز باستانی و فرخنده را که یادگار پدران و مادران اصیل و پاک سرشت مان میباشد و در دل بهار و عطر گلها متولد شده را به جامعه متحرم کوهنوردی.کوهنوردان گرامی .دوستان عزیز و مردم بزرگوار ایران و جهان تبریک میگویم امیدوارم سالی سرشار از عشق ورزی. دوستی.عدالت.صلح و آرامش در سر تا سر جهان داشته باشیم بهترینها رابرایتان از درگاه هستی بخش هستی آفرین آرزومندم سلامت وپروازی باشید... برچسبها:
لباسی که بر تن کرده ام عریانی ام را نپوشانده و لختی ام را نگرفته زرق و برق دنیا چشمهایم را خیره کرده و رنگ و لعاب زمین نگاهم را برده؟ پارچه ای میخواهم ازجنس صداقت و راستی تا عریانی ام را بپوشاند و نخی از سادگی که لختی ام را پرده کشد تا بتوانم خود را ببینم واحساس کنم............. برچسبها:
صبحها به وقت انتظار در ایستگاه اتوبوس پیرمردی تمیز و اتوکشیده را می دیدم که آهسته تر از مورچه از نگاهم میگذشت و با روزنامه ای در دست که با اشتیاق فراوان به کلمه کلمه خواندنش فکر میکرد مسیر رفته را باز می گشت هیچگاه از خط کشی ی ذهنش خارج نمیشد در یک مدار حرکت میکرد مدتی است دیگر او را نمی بینم ولی حرکاتش که حکایت از نظمی چندین ساله داشت در ذهنم ماندگار گشته است..... برچسبها: |
|